سمانه نجفی

درود بر شما ، من سمانه نجفی هستم …

سال ۱۳۵۹ در شهر تهران متولد شدم ، مدرک کاردانی خود را در رشته بهداشت خانواده ، سال ۱۳۸۰ از دانشگاه تهران اخذ کردم و پس از ازدواج در سال ۱۳۸۳ به اتفاق همسرم به شهر شیراز عزیمت نمودم.

به تشویق همسرم که خوشنویسی و خطاطی می کرد ، در کلاس های تذهیب شرکت کردم و اوقات فراغت خود را به آموختن هنر تذهیب پرداختم . آذرماه سال ۱۳۸۴ صاحب یک فرزند پسر شدیم . فرزند داری و دوری از خانواده ، بهمراه وسواس های شدید، شرایط سختی را برایم ایجاد کرده بود. همسرم از سال ۱۳۸۶ در کنار خوشنویسی در کلاس های یوگا نیز شرکت می کرد ، از آنجا که تاثیرات مثبت و شگفت انگیز این ورزش مشهود بود ، موجب شد سال ۱۳۸۷ من هم در حالی که پسرم ۳ ساله بود شرکت در کلاس های یوگا را آغاز کنم .

سه سالی گذشت و من کلاس های یوگا را با جدیت دنبال می کردم ، هر چه بیشتر یوگا می کردم تاثیرات بیشتری چه از بعد جسمانی و چه از نظر ذهنی در خودم متوجه می شدم ، سال ۱۳۹۰ نقطه روشنی در زندگی معنوی من بود ، به ترغیب همسرم در سال ۱۳۹۰ در کلاس های مربیگری که زیر نظر انجمن یوگا و فدراسیون ورزش های همگانی برگزار شد شرکت کردم و موفق به اخذ مدرک مربیگری یوگا شدم. در همان سال بود که دوره تخصصی یوگای کودک را گذرانده و مدرک مربیگری یوگای کودک را نیز گرفتم. همچنین در سال ۱۳۹۰ اولین دوره مراقبه ( مدیتیشن ) را شرکت کردم و از همان زمان مراقبه به برنامه روزانه زندگی من وارد شد.

سپاسگزار و قدردان همسرم هستم که در طول سال های زندگی مشترکمان همواره مشوق، پشتیبان و همراه من بوده است.

در ادامه ، ضمن شرکت در همایش ها و ورکشاپ های متعدد ، دوره های تخصصی یوگای صورت را آموزش دیدم .

آموزش یوگای بزرگسالان بطور عمومی در باشگاه های یوگا و بطور خصوصی در منزل ، آموزش یوگای کودکان در مهدکودک ها ، همچنین آموزش تخصصی یوگای صورت ، از سال ۱۳۹۰ تا کنون همواره جزعی از برنامه زندگی من بوده و هست.

درود بر شما ، من ابوالحسن محمودی هستم …

با نام مستعار شهرام ، متولد ۱۳۵۷ استان فارس ، شیراز، دارای مدرک لیسانس در رشته مدیریت امور بانکی.

سال ۱۳۷۵ دیپلم گرفتم و سال ۱۳۷۶ برای گذراندن دوره خدمت سربازی راهی تهران شدم. در طول دو سال خدمت سربازی در کلاس هایی که زیر نظر انجمن خوشنویسان ایران برگزار می شد شرکت کردم و دو مدرک متوسط و خوش خوشنویسی را گرفتم. پس از اتمام دوره سربازی ، به شیراز برگشتم ، خوشنویسی را ادامه دادم و موفق به اخذ مدرک ممتاز خوشنویسی شدم. سال ۱۳۷۹ طی شرکت در آزمون استخدامی ، به استخدام بانک کشاورزی درآمدم و کار در بانک را آغاز کردم. از میان دوستان زیادی که در این دوران خاطره انگیز با هم بودیم ، دوستی که رابطه صمیمی تری با هم داشتیم ماندگار شد تا جایی که منجر به خواستگاری من از خواهر ایشان و نهایتا ازدواجمان در سال ۱۳۸۳ شد.

به دلیل موقعیت شغلی و تنش و استرسی که داشت ، هم میگرن عصبی و آلرژی های فصلی آزارم می داد و هم سال ۱۳۸۵ دچار کمردرد شدید شدم که تشخیص پزشکان دیسک کمر و تجویزشان عمل جراحی بود ، اما تن به عمل جراحی ندادم تا سال ۱۳۸۶ که با ورزش یوگا آشنا شدم و تمرینات یوگا را آغاز کردم ، طولی نکشید که کلیه دردهای کمرم ، سردردهای میگرنی و … کاهش یافت و دریافتم که ریشه تمامی دردها در ذهن است.

همه این موارد انگیزه ای بود که از سال ۱۳۸۷ و پس از آن به عنوان کمک مربی و مربی وارد حوزه آموزش یوگا شدم . سال ۱۳۸۸ اولین دوره مراقبه ( مدیتیشن ) را شرکت کردم و این تکنیک شگفت انگیز را به برنامه زندگیم افزودم.

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد / سعادت همدم او گشت و دولت، همنشین دارد….

قدردان همسرم هستم که در طول این سال ها ، همواره بعنوان یک دوست ِهمراه و یک حامی همیشگی در کنارم بوده است.

ابوالحسن محمودی

همزمان با شرکت در دوره های مربیگری یوگا زیر نظر انجمن یوگا و فدراسیون ورزش های همگانی ، موفق به اخذ مدرک داوری یوگا نیز شدم.

در طول این سال ها در کنار سمینارها ، همایشها ، و ورکشاپ های متعددی که شرکت می کردم ، فعالیت هایی نیز در زمینه یوگا داشته ام که اهم آنها عبارتند از :

  • دبیر انجمن یوگای استان فارس
  • مسئول کمیته فنی مسابقات یوگا استان فارس
  • ، فعالیت های فرهنگی ، ورزشی در راستای گسترش ورزش از جمله : تولید فیلم “یوگا در محل کار”
  • برگزاری و مدیریت کلاس های آموزشی یوگا در ادارات مختلف استان
  • تولید مجموعه کلیپ های آموزشی و نمایشی
  • آموزش یوگا در کانون اصلاح و تربیت شیراز ( زندانیان زیر ۱۸ سال )
  • آموزش یوگا در زندان عادل آباد شیراز
  • و موارد دیگر….

 

یوگا پاسانا

توی این مسیر چندین ساله ای که ما با هم داشتیم از کار هنری گرفته تا زندگی ورزشی و دیگر علائق و سلیقه های مشترکمون ، نقطه عطف زندگی ما شرکت در دوره های ( مراقبه ) مدیتیشن هست .

ما دو نفر و همچنین شایان ، عاشق سفریم ؛ سفرهای داخلی و خارجی متعددی با هم داشتیم ، اما بیشترین سفرمون که فقط خودمون دو نفر بودیم و شایان نمی تونسته با ما باشه ، سفرهایی هست که از سال ۹۴ هر سال به هند برای شرکت در دوره های مراقبه و پالایش ذهن ،داشتیم و داریم…

وقتی به عقب برمی گردیم و یه نیم نگاهی به زندگیمون میندازیم، چیزی که خیلی برجسته هست همراهی و همسویی ای بوده که ما داشتیم ؛کار هنری رو با هم داشتیم ، زندگی ورزشیمون رو در کنار هم رشد دادیم و از همه مهمتر مسیر سفر درونی ( مراقبه ) هست که همواره محور اصلی زندگی ما شده…

و اما سیستم تغذیه

ما هر دومون گیاهخواریم و هیچ نوع گوشت و فرآورده گوشتی مصرف نمی کنیم و سابقه گیاهخواری ما هم برمی گرده به آغاز دوره های مراقبه ؛ در واقع همه عزیزانی که میان منزل ما می دونن سر میز صلح میشینن و هیچ نوع گوشتی سرو نمیشه.

تقریبا دوستانی که ما رو می شناسن و با ما یوگا می کنن به این موضوع واقفن که آموزه های مدیتیشن و یوگا توی زندگی ما جاریه و ما همواره سعی می کنیم چیزهایی که آموزش دیده ایم و آموزش می دهیم ، ابتدا در خودمون و در زندگیمون پیاده کنیم و همواره بر این باوریم تا شاگرد خوبی نباشیم مربی خوبی نخواهیم بود.

جا داره قدردانی کنیم از تمامی اساتید گرانقدر و ارزشمند ، مربیان دلسوز و مهربان ، پرتوجویان عزیز و کلیه کسانی که در مسیر رشد و دستیابی به صلح و آرامش درونی همواره همراه و یاریگر ما بوده اند.

همه تلاشمون رو خواهیم کرد تا آموزه های خودمون رو با عشق به تمامی کسانی که به ما اعتماد می کنند انتقال دهیم .

باشد که شادی ، صلح و آرامش بر جهان حکمفرما گردد.

باشد که همگان در مسیر رشد و تعالی درونی همواره پیروز باشند.

باشد که همه موجودات از شادی درونی، آرامش درونی و هماهنگی درونی لذت ببرند…